
چهره های درهم
- گیلدا هاشم زاده
پیکرهای انسانی با خطوط درهمتنیده شکل گرفته که از درون آن دهها صورت متفاوت بیرون زدهاند؛ هر چهره با سبکی جداگانه ترسیم شده، گاه هندسی و شکسته، گاه ساده و کودکانه، گاه پرجزئیات و گاه خالی از حیات. رنگها پراکنده و ناهمگوناند، از لکههای روشن تا تیرگیهای خاکستری، و همه بر زمینهای بیثبات نشستهاند. بدن بهسان حصاری است که این صورتها را در خود جای داده، گویی نقاش همزمان در معرض نگاههای بیشمار است. این شلوغی بصری حسی از فشار جمعی را القا میکند، در حالی که چشمهای اصلی شخصیت، خالی از ارتباط، به سوی درون خود دوخته شدهاند. بخش روانکاوانه: این اثر بازتابی از تجربه تنهایی در میان جمع است. هنرمند خود را در مرکز هجوم نگاهها میبیند، چهرههایی که نماینده قضاوت، توقع و نگاه دیگراناند. هر صورت بخشی از ناخودآگاه جمعی است که بر فرد تحمیل میشود و او را در حصاری از تفسیرها و قضاوتها گرفتار میکند. تنهایی نقاش نه از نبودن دیگران بلکه از زیاد بودن و دخالت مداوم آنها پدید آمده است. تضاد میان تکچهره اصلی و انبوه صورتهای اطراف، همان کشمکش فرد با جمع است؛ جایی که انسان برای یافتن خود واقعی باید از میان هزار تصویر بیگانه عبور کند. اثر در نهایت پرسشی است درباره هویت: آیا آنچه دیگران در من میبینند همان چیزی است که من هستم؟