
پرده های سکوت
- ریحانه شریعتی
واین منم چشمهای زن در این پرتره مستقیم و بیپرده با بیننده روبهرو میشوند، اما دهانش با فرفرهای فلزی و زمخت پوشانده شده است. ترکیب تضادآلود میان ظرافت نگاه و خشونت شیء روی لبها، گویی نماد بریدن صدا و در عین حال نگه داشتن تصویری از کودکی است. فرفره که در حافظه جمعی نشانهای از بازی و شادی کودکانه است، در اینجا به ابزاری سرد و سنگین بدل شده که آزادی بیان را خفه میکند. رنگهای نقرهای و طلایی روی پرههای آن، ردپای خاطره و زخم را در خود دارند، مثل گذشتهای که هم میدرخشد و هم میسوزاند. در سطح روانی، این تصویر دوگانهگی عمیقی را آشکار میسازد: زن همزمان حامل خاطرات کودکی است و اسیر سکوت اجباری اکنون. شادی و غم در یک قاب همزیستی پیدا کردهاند، گویی گذشته شیرین تنها از پس پردهای از تلخی امروز دیده میشود. نگاه پرقدرت و بیدار او، بهرغم بستن دهان، حضور صدایی خاموششده اما مقاوم را القا میکند. اثر به نوعی نمایانگر سرگذشت نسلی است که باید با عشق امروز و خاطرات دیروز زندگی کند، نسلی که سکوت تحمیلشده را به نمادی هنری بدل کرده است.