
هنر معشوقهای که سرانجام باید با دیگران تقسیم شود و وقتی تقسیم شد دیگر ازآن تو نیست.
- وحید ایروانی
چهرهای اسطورهای با شاخها و کلاهی پرنقش در مرکز قاب دیده میشود، صورتی که از خطوط متراکم و رنگهای عمیق سرخ و ارغوانی شکل گرفته و در پسزمینهای از امواج و خطوط منظم احاطه شده است. چشمهای زرد و نافذ، نگاه بیننده را مستقیم به درون خود میکشد و میان خشم، اقتدار و نوعی سکون درونی در نوساناند. تکرار الگوها در ریش، کلاه و پسزمینه حس وسواسگونهای از نظم و ترتیب ایجاد کرده که خود بدل به زیبایی و حیرت میشود. نماد چاقو، که هنرمند به آن اشاره کرده، در این تصویر حضوری پنهان دارد؛ یادآور دوگانگی دوستی و خشونت، پیوند و بریدن. از منظر روانکاوانه، این اثر روایتی از عشق و مالکیت است؛ «معشوقهای» که در آغاز فردی و شخصی است اما ناگزیر به تقسیم با دیگران درمیآید و در همان لحظه از دست میرود. خشم و اندوه در خطوط پرقدرت صورت نهفته است و همزمان آرزوی پیمان و برادری در نقوش تزیینی کلاه انعکاس یافته. اثر کشاکشی میان فردیت و جمع، میان تصاحب و تقسیم را بازتاب میدهد و نگاه خیره شخصیت، بیننده را به پرسش دعوت میکند: آیا هنر، هنگامی که به اشتراک گذاشته میشود، هنوز همان معشوق نخستین است یا چیزی دیگر؟