پرش لینک ها

فراتر از عمق

فراتر از عمق پیکره زنانه در این نقاشی در هاله‌ای از رنگ‌های خاکی و قهوه‌ای غوطه‌ور است، چهره نیمه‌محوشده و چشمان بزرگ و پرسشگر، ترکیبی از غم و انتظار را القا می‌کنند. فرم بدن خمیده و دست تکیه‌داده بر صورت، ژستی است میان اندیشیدن و فرسودگی، انگار سوژه هم می‌خواهد دیده شود و هم در دل سایه‌ها پنهان بماند. فضای خشن و بافت دانه‌دانه اثر، حسی از سنگینی و فرسایش زمان را تداعی می‌کند، همچون دیواری که روی چهره رسوب کرده باشد. در لایه روانکاوانه، این تصویر بازتابی از میل به انزواست در کنار عطش پیوند انسانی؛ تناقضی که روان را در تعلیق نگه می‌دارد. ترس از ناآگاهی و ابهام در چشمان خیره مشهود است، نگاهی که به جست‌وجوی پاسخی بیرون از قاب دوخته شده اما پاسخی نمی‌یابد. تردید و شک در ژست خمیده و دهان نیمه‌باز منعکس می‌شود، گویی گفتاری در گلو گیر کرده است. تمایل به رهایی در همین تناقض پدیدار می‌شود: میل به خروج از این فضای بسته، اما هراس از ندانسته‌های بیرون. اثر در نهایت، تصویری از روانی است که در عمق خود با پرسش‌های بی‌پاسخ می‌جوشد، و همین کشاکش میان حضور و غیبت، آن را فراتر از عمق می‌برد.