
شاید، پیدا و نهان
- فاطمه رضایی
در این تابلو زنی در میانهی سایه و روشن نشسته است؛ نوری که از پنجره میتابد نیمهای از وجود او را روشن میکند و نیمهای دیگر در تاریکی فرو رفته است. هنرمند با استفاده از تضاد نور و سایه، لحظهای از مکث میان شتاب زندگی را به تصویر کشیده؛ جایی که مادر بودن، زنانگی و هویت انسانی در هم تنیده میشوند. او با رنگهای محدود اما پرقدرت فضایی خلق کرده که هم آرامش دارد و هم اضطراب. حضور پنجره به مثابه گذرگاهی به بیرون، استعارهای است از امید و روشنایی، در حالی که چهره زن روایتگر درگیری درونی و نگاهی پرسشگر است. این اثر در عین سادگی، پیچیدگی عاطفی و معنایی عمیقی را به نمایش میگذارد. نگاه روانکاوانه: سایه و روشن تصویر بازتابی از ناخودآگاه انسان است؛ نیمی که در روشنایی آگاهی زندگی میکند و نیمی که در تاریکی پنهان مانده است. زن در این تابلو نمایندهی فردی است که میان گذشته و آینده گرفتار شده؛ مرور خاطرات و ترس از فردا او را در حالت تعلیق نگاه داشته است. نور بیرون میتواند نماد امید، امکان تغییر و میل به رهایی باشد، در حالی که تاریکی چهره نشانی از تردید، ترس و فشارهای روانی روزمره دارد. این اثر تصویری از انسان معاصر است که در جستوجوی خویش، میان آشکار و نهان، میان خواستن و نخواستن، و میان هویت فردی و جمعی سرگردان مانده است.