
دنیا درون توست
- امیرمحمد مقدم
سلفپرترهای که چهرهی هنرمند را در میانهی آسمانی آبی با ابرهای پراکنده نشان میدهد؛ گویی سر او جدا از بدن، میان زمین و آسمان معلق است. کوهها و درختان پاییزی در پایین تابلو، فضای اثر را ریشهدار در زمین میسازند، اما چهرهی معلق، با چشمان بسته، در جهانی درونی و ذهنی سیر میکند. تضاد میان پایداری کوه و سبکی ابر، میان ریشهمندی و شناوری، تصویری شاعرانه و استعاری از وضعیت روانی هنرمند خلق کرده است. عنوان اثر، «دنیا درون توست»، تاکید میکند که همهی جهان بیرونی، بازتابی از جهان درونی است و این چهرهی معلق، نماد همان خودِ درونی است که در دل طبیعت و هستی جا گرفته است. تحلیل روانکاوانه از منظر روانکاوی، این اثر را میتوان تبلور تجربهی تنهایی و جدایی دانست. هنرمند در زمان خلق اثر تحت تأثیر سفر کاری همسرش بوده و این جدایی، اضطراب و خلأ عاطفی را در او برانگیخته است. سرِ بیبدن در آسمان، میتواند نمادی از گسست روانی و حس بیپناهی باشد، گویی بدن و ریشههای واقعیاش در زمین غایباند و تنها روان معلق و جداافتاده باقی مانده است. چشمان بسته نیز نشانهای از درونگرایی و پناه بردن به جهان خیال در برابر فقدان بیرونی است. از منظر یونگی، میتوان این تصویر را بازنمایی «خود» دانست که در آسمان (بهعنوان ناخودآگاه جمعی و عرصهی آرکتایپها) معلق مانده و میان زمین (واقعیت بیرونی) و روان (جهان درونی) در جستوجوی تعادل است. این اثر بیش از هرچیز نشان میدهد که فقدان دیگری مهم، ذهن هنرمند را به بازاندیشی دربارهی معنای تنهایی و هویت خویش واداشته است.