
بدون عنوان
- ریحانه قائینی یحیی آبادی
این اثر چیدمانی متشکل از دهها سر کوچک سفالی است که همگی حالتی شبیه به ماسک یا چهرههای نیمهتمام دارند. انتخاب متریال گل بهعنوان مادهای خام، طبیعی و زودفرسا، اشارهای مستقیم به فرسودگی و شکنندگی دارد. چینش متراکم و تکراری این سرها در کنار هم، حس ازدحام و انباشت را منتقل میکند؛ ازدحامی که بهجای حیات، بیشتر القاکننده فشار و اضطراب است. فرمها ساده و خام به نظر میرسند و همین خامی نوعی صداقت بصری ایجاد کرده است. تنوع اندک در حالت چهرهها در عین تکرار، باعث شده اثر میان جمعیّت و فردیت در نوسان باشد؛ هر سر در میان دیگری گم میشود، اما همچنان نشانههایی از فردیت باقی میماند. این اثر به لحاظ زیباییشناسی میان هنر بدوی و هنر معاصر قرار میگیرد و مخاطب را در برابر ترکیبی از سادگی و پیچیدگی قرار میدهد.
تحلیل روانکاوانه
از منظر روانکاوی، استفاده از سرهای کوچک گِلی میتواند بازنمایی تجربه زیستهی هنرمند باشد که خاطرات کودکیاش با اضطراب و فرسودگی پیوند خورده است. تکرار چهرهها در واقع بازتاب اضطراب وجودی و تجربهی مداوم بیصدایی در جمع است. این اثر میتواند نشاندهنده نوعی تجربهی واپسرانده باشد؛ خاطراتی که فرد نتوانسته بهطور کامل آنها را پردازش کند و اکنون در قالب تکرار و تکثیر نمایان شدهاند. انتخاب گل بهعنوان ماده خام، نه تنها به سادگی و کودکی ارجاع دارد بلکه با ماهیت خاکیاش یادآور فانیبودن و بیثباتی انسان است. از سوی دیگر، این تکثیر میتواند نشانهای از «هویت جمعیِ از دسترفته» باشد؛ جایی که فرد در میان توده محو میشود و اضطراب ناشی از آن، خود را در قالب سرهای بیجان و بیبدن نشان میدهد. هنرمند در واقع، با خلق این اثر سعی کرده ریشههای اضطراب و فشار اجتماعی را که از کودکی تجربه کرده، در قالبی نمادین و جمعی بازآفرینی کند.