پرش لینک ها

دیشب خواب پروانه ای دیدم

تصویر مردی در هاله‌ای از خاکستری و سیاهی شکل گرفته که نیم‌رخ روشن صورت و دستش تنها جایی است که نور بر آن نشسته است. زمینه و لباس‌ها در تیرگی فرو رفته‌اند و خطوط خشن قلم‌مو کیفیتی سنگین و فرسوده به اثر داده‌اند. این سیاه و خاکستری نه فقط انتخابی زیبایی‌شناسانه بلکه بازتاب درونی هنرمند است؛ گویی ۱۶ ماه تاریکی درون را بر بوم نشاند. نگاه سوژه بی‌هیجان اما عمیق است، انگار به دوردست یا درون خویش خیره شده تا معنایی از صبر و تحمل بجوید. از منظر روانکاوی، این پرتره انعکاس روانی است که در رنج زیسته و با سکوت و استقامت پاسخ داده است. تلخی به شکل سایه‌ای همه‌جا را فرا گرفته، اما همان بخش روشن صورت و دست، حضور پروانه را در خواب یادآور می‌شود؛ پروانه‌ای که نماد رهایی و دگرگونی است. تضاد میان تاریکی گسترده و روشنایی اندک، همان امید پنهان است که در دل خاکستر می‌درخشد. اثر سرگذشت انسانی است که به جای فروپاشی، رنج را در قالب صبوری متجسم کرده و در نهایت روایتی شاعرانه از تلخی، تحمل و انتظار برای پرواز دوباره ساخته است.